اینجا ............. آزاد

نگاهی به اخبار جالب و گوناگون ایران و جهان

اینجا ............. آزاد

نگاهی به اخبار جالب و گوناگون ایران و جهان

عاقد دوباره گفت: وکیلم؟

شعری شنیدنی از پروانه نجاتی، بانوی شاعر به یاد شهدای انقلاب و دفاع مقدس ... 

 عاقد دوباره گفت: « وکیلم؟...» 

 پدر نبود! ای کاش در جهان ره و رسم سفر نبود 

 گفتند: رفته گل... نه... گلی گم... دلش گرفت 

 یعنی که از اجازه بابا خبر نبود  

هجده بهار منتظرش بود و برنگشت 

 آن فصل های سرد که بی درد سر نبود  

ای کاش نامه یا خبری، عطر چفیه ای  

رویای دخترانه او بیشتر نبود 

 عکس پدر، مقابل آیینه، شمعدان 

 آن روز دور سفره، به جز چشم تر نبود  

عاقد دوباره گفت: وکیلم؟... دلش شکست 

 یعنی به قاب عکس، امیدی دگر نبود 

 او گفت: با اجازه بابا... بله... بله 

 مردی که غیر خاطره ای مختصر نبود

نظرات 1 + ارسال نظر
حسین یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:52 http://1w1p.blogsky.com

سلام آقا حمیدرضای گل
خوبی انشاءالله؟
من آپ کردم. منتظرتم.
در پناه خدا همیشه شاد و موفق باشی.

سلام گلم
حتما سر مسزنم
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد